مشخصات کتاب:
روزشمار سینمای ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه
ـ تألیف عباس بهارلو
ـ تهران: مؤسسهٔ تألیف، ترجمه، و نشر آثار هنری «متن»
با همکاری فرهنگستان هنر جمهوری
اسلامی ایران، زمستان ۱۳۸۹
روزشمار سینمای ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه بنا به نوشتهٔ مؤلف در مقدمهٔ کتاب، «بخش وسیعی از اطلاعات
و محفوظات مندرج در روزنامهها، خاطرات، گزارشها، اعلانها، خبرها و سایر اسناد
مکتوب سینمایی از تاریخ جمعه ۸ خرداد ۱۲۷۶ تا تاریخ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۰۴ را شامل میشود.»[i]
یعنی از روزی که «میرزا ابراهیمخان صحافباشی تهرانی، هفدهماه پس از نخستین
نمایش عمومی فیلم در پاریس، در تماشاخانهٔ پالاس لندن شاهد نمایش فیلم بود»،[ii]
تا روزی که «مجلس مؤسسان سلطنت دایمی را به رضاخان پهلوی و اعقاب وی واگذار کرد».[iii]
همانطور که پیش از این و در نوشتاری دیگر اشاره کردهام،[iv]
کارهایی از این دست را باید گردآوری اسنادی مهم از سینمای ایران دانست که میتوانند
ــ و میباید ــ مبنای پژوهشهایی نظری در تاریخ این سینما قرار بگیرند.
بیشترین حجم از محتوای روزشمار به اعلانها اختصاص دارد. از اعلان
نمایش فیلم تازه گرفته تا اعلان تأسیس سینماهای تازهای که هر کدام دولت مستعجلند
و عمرشان دیری نمیپاید. از روی این اعلانها و با نظر به خاطرات شاید بتوان امروز
مکاننگاری سینماهای آن دوران، و حتی شاید مسیر گردش و پیادهروی سینماروها را ترسیم
کرد. نکتهٔ دیگر اینکه بیشتر این سینماها در منطقهای محدود و مرفهنشین تأسیس میشدهاند
و اقشاری که بنا به خاطرات میدانیم به تماشای فیلمها میرفتهاند هم اغلب متعلق
به طبقات متموّل جامه بودهاند، درست برعکسِ سیری که سینما و مخاطبانش در غرب طی
کرده است. در غرب و بخصوص در آمریکا، سینما از ابتدا صنعتی بود در تماس با تودهٔ
مردم و اتفاقاً این طبقات بالاتر اجتماعی بودند که تا سالها آنرا سرگرمیای مبتذل
و دون شأن خود میشمردند. اعلانها نشان میدهند که با آغاز جنگ اول جهانی، برنامهٔ
نمایش فیلم سالنها اغلب به مستندهایی از جنگ اختصاص پیدا میکند و سینما تبدیل به
بیواسطهترین رسانهٔ خبری آن دوران برای مردم میشود. اگرچه، سینمایی که واسطهٔ مواجههٔ
مردم ما با جنگ اول بود، از مهمترین رویداد دوران جدید ایران، یعنی نهضت مشروطیت،
چیزی در خود ثبت نکرد.
پرگرام[v]
تماشاخانه الکتروبی اکراف کمپانی بومر و روسیخان
خیابان لالهزار
اسامی پردهها
پروگرام از شب چهارشنبه هشتم الی چهار شب
۱. غرق شدن کشتی و محاکمه کردن در کمیسیون بحری از کاپیتان و مکانیک
۲. حکایت ترحیم کشیش
۳. مرافعه زن و شوهر برای قضا و قیمت دو نفر گرسنه
۴. عشقبازی در سالن نهارخوری راهآهن
۵. عاشق شدن ماهیگیری بدختر رئیس خود و بمراد رسیدنش
۶. بدمستی موزیکانچیها و اذیت به همسایه
۷. بچه بیتربیت
(مطبعه فاروس ـ طهران)
پس از اعلانها، خاطرات دست بالا را میگیرند. از نخستین خاطرهٔ سینمای
ایران یعنی مواجههٔ میرزا ابراهیمخان صحافباشی با سینما، تا خاطرات ملیجک ثانی و
کسانی چون محمدعلی جمالزاده. مشهورترینِ این خاطرات از آن مظفرالدّین شاه قاجارند
که مندرج در سفرنامهٔ مبارکه است و احتمالاً تا به حال بیش از هر خاطرات دیگری در سینمای
ایران خوانده شده است. از مجموعهٔ خاطرات و اعلانها میتوان تا حدودی به محتوای
برنامهٔ نمایش سالنها و انواع فیلمهایی که برای مردم پخش میشده پی برد. همینطور
میتوان ردّی از کیفیت نخستین واکنشهای ایرانیان به پدیدهٔ سینما را گرفت؛ از این
منظر خاطرات محمدعلی جمالزداه واجد اهمیت بسیاری است. غلامعلیخان عزیزالسّلطان،
ملیجک ثانی، از درباریانی است که علاقهٔ وافری به سینما رفتن داشته و بیشترین
خاطرات از رفتن به سینماهایی مختلف و فیلم دیدن متعلق به اوست. خاطرات ملیجک ثانی
از ویژگیای برخوردار است که آنرا از یک جهت کاملاً معاصرِ تجربهٔ امروزین ما میسازد:
همان در آنی تصمیم گرفتن برای رفتن و تماشا کردنِ فیلم با دوستان، به عبارتی همان
آیین بیمرز سینما رفتن به عنوان یک سفر کوتاه شهری، فارغ از فیلم بخصوصی که بناست
دیده شود. گذشته از این، اگر ساعات رونق سینماها را همان اوقاتی بگیریم که نبض زندگی
شبانه در شهر میتپیده، میتوان در بعضی خاطرات، ترسیم تابلوهایی از زندگی شبانهٔ
شهری در تهران آن دوران را سراغ گرفت.
از خاطرات ملیجک ثانی، به تاریخ جمعه ۶ خرداد ۱۲۸۹:
... امروز مهمان حاجی امینالخاقان هستیم به باقالی پلو ــ
بعد شب هم نماز مغرب و عشا را خوانده بعد رفتیم بیرون ــ پیاده رفتیم به تماشای
الکترادی، پردههای خوب نشان دادند، ستاره دنبالهدار هم خوب از بالاخانههای
اردشیر پیدا بود.[vi]
(روزنامهٔ خاطرات غلامعلیخان عزیزالسّلطان، ج سوم، ص ۱۷۸۹.)
خاطرهٔ قهرمان میرزا عینالسلطنه از خیابان لالهزار و سینماتوگراف روسیخان،
به تاریخ جمعه ۱۸ شهریور ۱۲۸۸:
عصرها در خیابان لالهزار، هنگامه است زنها میان درشکه متصل
از پائین خیابان بالا و از بالا پائین میآیند.
این ... [در متن کتاب هم سهنقطه آمده] هم زلفها را فر کرده با کلاههای
کوچک و براق و کراواتهای اعلای سرخ متصل در حرکت. بالاخانههای مطبعه فاروس که
روسیخان «سینهماتو گراف» دایر کرده از عصر باز، بستنی و آبمیوه و آبجو میدهند.
تا دو ساعت از شب رفته.[vii]
(روزنامه خاطرات عینالسّلطنه، ج چهارم، ص ۲۸۰۱.)
علاوه بر دو دستهٔ بالا که میزان قابل توجهی از مطالب روزشمار را
تشکیل میدهند، مواردی معدود از مقاله و گزارشنویسی دربارهٔ خودِ سینما هم در
مطبوعات آن دوران به چشم میخورد. این موارد را میباید نخستین نمونههای نوشتن
دربارهٔ سینما در ایران دانست. و جالب است که در دو مورد از این موارد بر
اهمیت آموزشیِ سینما و لزوم بکارگیری آن در آموزشوپرورش تأکید شده است. دو مورد
هم به سازوکار سینماتوگراف میپردازند، یکی سازوبرگِ یک دوربین، نحوهٔ ثبت تصویر
بر فیلم، و بعد نمایش آن بر پرده را به شکلی عملی و موشکافانه توضیح میدهد، و
دیگری، که شاید مهمترین نوشته در میان این چند مورد باشد، با عنوان «سینماتوگراف
یا عکس متحرک،» به قلم شخصی بنام ابوالقاسم به وجه نظریِ سینماتوگراف و دلیل ایجاد
توهم حرکت برای انسان میپردازد. این مقاله که امروز همچنان خواندنیست و پرداخت
جذابی هم دارد، از مثالی بسیار ساده و همهفهم، و در عین حال جالب و مناسب، برای
توضیح سازوکار سینماتوگراف بهره میگیرد:
... وقتی [...] آتشگردان را برای سرخ کردن آتش میگردانند
ملتفت شدهاید که سنگ یا آتشگردان یک دایره تشکیل میدهد بعبارت اخری چشم آتشگردان
را در آن واحد در تمام نقاط یک دایره موهومی میبیند همه میدانیم که این امر محال
است و یک چیز نمیتواند در آن واحد نقاط مختلفه را اشغال نماید پس اینکار علتی دارد
و این همان علت است که علمای فرنگ را باختراع آلات عجیب و غریب و مخصوصاً
سینماتوگراف یا عکس متحرک دلالت نموده است.[viii]
(تبریز، سال اول، شمارهٔ ۳۴، ۲۳ ربیعالاول ۱۳۲۹ ق، ص ۴.)
نویسنده در ادامه به توضیح دلیل
ایجاد این توهم، نحوهٔ بهرهگیری سینما از این امر، و دست آخر بازتاباندن تصور
متحرک بر پرده میپردازد. مقاله با این جمله پایان میگیرد:
اما درخصوص منافع سینماتوگراف همینقدر میگوئیم مهمترین درس
اخلاق آن است که اخلاق حسنه یا قبیحه انسان را در مقابل چشمش مجسم نماید. (همان.)
شگفت آنکه این مقالهٔ متقدمِ روشنگر
در باب سینما (سینمایی که از مهمترین مظاهر تجدّد میباشد) در نشریهای به چاپ
رسیده که نام تبریز را بر خود دارد، یعنی همان شهری که مأمن و مبدأ بیداری
و بعد تجددخواهی ایرانی شد.
دو متن تراژیک و مهم در روزشمار درج شدهاند که در دستهبندیْ ذیل
اعلانها قرار میگیرند، اما جا دارد که در این نوشتار به صورت مجزا هم مورد بحث
قرار گیرند: اعلان حراج صحافباشی و اعلان وصیتنامهٔ عکاسباشی دو سند از دو چهرهٔ
مهم تاریخ این سینما هستند که وجدان نگونبخت سینمای ایران را تا به امروز با خود
حمل کردهاند. این دو متن هم بیانگر آن تعارضاتیاند که سینمای ایران از آغاز تا
به امروز با آنها دستبهگریبان بوده و هم سرنوشت مقدّر بسیاری از آنها را که
خواستند در این سینما «کار»ی بکنند مینمایانند. میرزا ابراهیمخان صحافباشی متن
اعلان حراج اموالش به تاریخ ۴ مهر ۱۲۸۷ را چنین آغاز میکند:
با کمال تأسف ترک دیار و برادران دیار را نموده میخواهم بشهر
بروم از یمن و اقبال بیزوال همشهریها ناچار بفروش کارخانه ورشوکاری و اساس تماشاخانه
و متعلقات آنها شدم. لهذا هرگاه دومی پیدا شود و این کارخانه را دایر بدارد امید
است بذریرا که در این سه سال افشاندهام حاصلش ویرا نصیب شود و مردم هم کمکم
ملتفت شوند.[ix]
و در وصیتنامهٔ میرزا ابراهیمخان
عکاسباشی منتشرشده به تاریخ ۲۳ فروردین ۱۲۹۸ آمده است:
تمام مصائب و بدبختیهای عمومی و فردی اهالی ایران از جهالت
است [...] من در دوره زندگانی جمیع سعی و همّ خویش را مصروف ترویج علم و بخصوص
توسعه مطبوعات قرار دادم و متأسفانه خرابی اداره دولت و عدم مراعات وزارت
معارف حقوق و حدود زحمتکشان را باعث شد که
خسارت بسیار برده و موفق باخذ نتیجه از مقاصد عالیه خود نشدم...[x]
فصلی تحت عنوان «واکاوی اسناد، خاطرات و آگهیها» در کتاب وجود دارد که
مؤلف در آن به مجموعهٔ محتویات کتاب نظمی روایی میبخشد. این روایت بر اساس اسناد
موجود در کتاب و برخی منابع متأخرتر روایتی از تاریخ سینمای ایران از آغاز تا
انقراض قاجاریه را ترسیم میکند و راهنمای مناسبی برای خواننده، در مواجهه با
محتویات کتاب، محسوب میشود. علاوه بر این، فهرست تفصیلی اسناد، نمایه و تاریخنویسیِ
تطبیقی قمری/خورشیدی/میلادی برای تکتک اسناد مندرج به استفادهٔ بهتر از کتاب کمک
میکنند. علاوه بر این نمونههایی از تصاویر دورهٔ قاجار، شخصیتهای مطرح سینمایی،
سالنهای سینما و اعلانهای آن دوران به کتاب پیوست شدهاند.
محمد تهامینژاد در کتاب کوچک اما پراهمیّت سینمای ایران[xi]
بهدرستی میان آغاز تاریخ سینمای ایران و «تأسیس» سینمای ایران تفاوت میگذارد.
تهامینژاد توضیح میدهد که اگرچه با ابتیاع ادوات سینماتوگراف در سفر فرنگِ مظفرالدّینشاه
قاجار تاریخ سینمای ایران آغاز میشود، اما این سینما تا سال ۱۳۲۷، تاریخ نمایش
فیلم طوفان زندگی (علی دریابیگی)، تأسیس نمیشود.[xii]
در این فاصله هر گاه هم که فیلمی ساخته شده، فیلمسازی تبدیل به یک روند ادامهدار
نشده و ما تنها شاهد میانپردههایی از کسانی چون آوانِس اوگانیانس (اوهانیان) و
عبدالحسین سپنتا هستیم. مجموعهٔ اسناد گرد آمده در روزشمار را میبایست از
همین منظر نگریست؛ درحقیقت این روزشمارِ تأسیس نشدن سینمای ایران از آغاز
تا انقراض قاجاریه است. و اگر آنطور که برخی گفتهاند، «سینما نمایش ۲۴بارهٔ
حقیقت در یک ثانیه است»،[xiii]
این روزشمار نمایش هرروزه و مکرّر عدم تأسیس این حقیقت در ایران است.
این
متن قبلاً در فصلنامهٔ فیلمخانه (شمارهٔ ۶، پاییز ۹۲) منتشر
شده است.
[ii] همان.
[iv]
امیر خضراییمنش، «فقر زیبایی بصری،» فیلمخانه، شمارهٔ ۴ و ۵ (بهار و
تابستان ۱۳۹۲)، صص ۱۴۷-۱۴۲.
[v] بهارلو، ۸۶.
[vi] پیشین، ۹۳.
[vii] پیشین، ۸۵.
[viii] پیشین، ۹۸.
[ix] پیشین، ۸۲.
[xi]
محمد تهامینژاد، سینمای ایران [از ایران چه میدانم؟ / ۱۲] (تهران: دفتر
پژوهشهای فرهنگی، 1380).
[xiii] "La photographie,
c'est la vérité, et le cinéma, c'est vingt-quatre fois la vérité par seconde"
_ Jean-Luc Godard, Le Petit Soldat (film) (direction and screenplay,
1960).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر