بخش اول متن را میتوانید در اینجا بخوانید.
ویونا و چلچراغ: روشن کردن خانه |
۲. جانی گیتار
(نیکلاس ری، آمریکا، ۱۹۵۴): اِما و چلچراغ
در معماری
پرطمطراق جانی گیتار یک قطعه از اثاثیه بیشترین توجه را به خود جلب میکند،
و شاید همین قطعه است که در هالهٔ بارُک به وجود آمده در پیرامون فیلم نقش بسزایی
دارد: یک چلچراغ نفتی بسیار بزرگ که روشنگر محدودهٔ عمومی سالن قماری است که
قهرمان زن فیلم، ویونا (جون کرافورد) آن را در دل برهوت بنا کرده. این زینت
استادکارانه، که بیشتر مناسب یک کلیساست (و احتمالاً در آنجا به آن کورونا
[corona] میگفتند) تا یک بار،[i]
به مثابه نمادی از منحصربهفردترین خواستها و جاهطلبیهای ویونا در آنجا آویزان
است. او با اعمال عمدتاً ناگفتهٔ آمیخته به فساد و خوارداشتِ خویشتن، سرمایهٔ ترقی
و ساختن جایی را فراهم کرده که امیدوار است برایش ایمنی و ثروت به ارمغان بیاورد،
البته اگر از دشمنی محلیها به سرکردگی بارُن مک الورس (وارد باند) جان به در ببرد.
اما مصممتر از همه زنی است که آنتاگونیستِ ویوناست: اِما اسمال (مرسدس مککمبریج).
اگر ویونا ــ
چنانکه با ضجه میگوید ــ برای «هر تیر و تختهای که اینجا هست» با آبروی خود سودا
کرده است، پس این وسیلهٔ مجلل نمایندهٔ سرمایهگذاری تمامعیار شرم است. اما
همچنین نمایندهٔ ویوناست، در هدفش برای تبادل فضیلت با عظمت. دیگر اشیا هم ــ ظروف
چینی تزئینی، سردیسی از بتهوون، یک پیانوی مینیرویال ــ با فراهم آوردن پوششی از
ظرافت، بشکههای مشروب، میز تاسبازی و گردونهٔ رولت را تعدیل میکنند تا فضاهای
خالی را پُر، و ساختمانی را تزئین کنند که در غیر این صورت یک متروکه بود. مایملک
ویونا بناست کارکردی دوگانه داشته باشد؛ باید به یک زن صاحبسالن سرمایهدار سود
برساند و در همان حال خانهای باشد برای کسی که به دنبال به رسمیت شناخته شدن به
عنوان بانویی بافرهنگ است. فرهنگ بانو را شکل میدهد.
تصویر وقار، برای استقبال از مهاجمین |
امروزه چلچراغهایی
از این دست جزئی آشنا در دکورهای وسترناند، و اغلب در نقشْ زدنِ بار به رنگ فاحشهخانه
کمک میکنند. لابد حالا دیگر واحدهای آکسسوار قادرند آنها را در طرحها و اندازههای
مختلف ارائه کنند. آنچه جانی گیتار را متمایز میسازد اهمیتی است که به این
شیء در تصویر و عمل داده میشود. (حتی یکبار هم در دیالوگها مورد اشاره قرار نمیگیرد).
کارکردهایش باید در فیلمنامه نوشته شده باشد و اغلب راهش را به موقعیت باز میکند تا
بخش بالای جلوزمینهٔ قاب را اشغال کند.[ii]
در موارد جداگانه، وقتی جانی آن را با ریسمانش پایین میکشد و وقتی ویونا آن را بالا
میکشد، سنگینیاش به ما نشان داده میشود و همینطور با صدای پرزحمت ضامن چرخدندهاش
به ما شنوانده میشود. جایی که چلچراغ در آن به اوج تماشاییاش میرسد با نمای از
بالای سر ویونا آغاز میشود که مشعل به دست دور آن میچرخد، تا هر کدام از شش
فانوسش را روشن کند. توجه سخاوتمندانهای که به آن میشود به نحوی است که گویی یک
شیء هنری است که مخصوصاً به عنوان نشانی از دستاورد و آرزوهای ویونا گرامی داشته
میشود.
با چنان حس قویای
که از معنای این شیء برای ویونا به ما ارائه شده، حالا کاملاً آمادهایم تا معنای
آن را برای دشمنش درک کنیم. اِما اسمال ویونا را به چشم ناخواندهای میبیند که
موجب سرایت گناهی شده، چنان قدرتمند و ملبس به چنان افسونی، که نمیتواند باز
داشته شود و فقط باید به همراه سرچشمهاش نیست و نابود شود. اِما بعدتر به این
نتیجه میرسد که تنها خودش این حقیقت را با چنان قوت و وضوحی میبیند که مخالفتی
مؤثر به راه بیندازد. ویونا را به سرقت و قتل متهم میکند تا شهر را بدل به دستهٔ
اعدامی کند که شکار اصلی آن ویوناست.
ویونا سالن را
تعطیل کرده و آن را به حریم شخصی خودش بدل ساخته، اما اِما مردان را وا میدارد تا
به آنجا تجاوز کنند و صاحبش را برای اعدام از آنجا بیرون بکشند. خروج از سالن با
مهارت و توانمندی در یک نما طراحی شده که با بهم پیوستن نیروهای ناسازگار همه را
از درگاه تنها ورودی سالن [به بیرون] میروبد. شتاب ماجرا با نیروی بدخواهانهٔ
موسیقی ویکتور یانگ بیشتر هم میشود. اما وقتی آخرین مهاجمین هم به دم در میرسند
دوربین از دنبال کردن حرکتشان بازمیایستد. همانجا متوقف میشود تا جدایی واپسین
را نظاره کند. ارکستر نفسش را حبس میکند تا زمانیکه اِما دوباره برمیگردد داخل،
تنها و این بار همراه شاتگانی تقریباً به اندازهٔ هیکل خودش. با خود میخندد، میداند
چه کند، چنانکه اولین چیزی که در سالن خالی میبیند چلچراغ است. ما آن را از نقطهنظر
او، و برای نخستین بار، در کلوزآپ میبینیم.
نمای پاسخ |
این تصویر بیشتر
میپاید (و همینطور تصاویری که از پی میآیند)، تا اِما خوب طعم این لحظه را
بچشد. تفنگ را مسلح میکند، بعد لبخند گلوگشادی میزند و آن را برای شلیک بلند میکند.
وقتی اِما تفنگ قرض گرفتهٔ برافراشتهاش را به سوی چلچراغ ویونا شلیک میکند، تصویر
بهوضوح نیشدار است. اما این تحقق نفرت است که چنان شگفتی و نفرتی برای اِما به
ارمغان میآورد. مککمبریج در نحوهٔ بازیاش، وقتی همزمان با بر زمین افتادن
چلچراغ خم میشود، اِما را نخست با چلچراغ، و بعد با نیروی سهمگین آتش که شعله میکشد،
اینهمان میکند. هیجانی دیوانهوار از خود بیخودش کند و بازوانش را میگشاید تا
گسترش شعلهها را برانگیزد. با شگفتی به آتشی مینگرد که جهانِ زنِ صاحب سالن بودن
و تمام آنچه نمایندهٔ آن است را از وجودش پاک میکند. بیرون که میآید تا به جمع
اعدامکنندگان ملحق شود، همچنان میخکوبِ آن منظره است و درهای بادبزنی را باز نگه
میدارد که تا آنجا که ممکن است دیدگانش عیش کنند.
اِما طعم لحظه را میچشد |
شیدایی بیکلامی
که در اینجا به تصویر کشیده میشود مکمل ضروری بلاغت هوشمندانه و حسابشدهای است
که اِمای سیاستمدار پیشتر به واسطهٔ آن جماعت را برانگیخته است. (دوگانگی شخصیت
او آینهٔ دوگانگی ویوناست.) لحظاتی بعد شگفتی بیشتری هم در رفتار اِما دیده میشود،
ولی این [شگفتی واپسین] بیشتر نشاندهندهٔ سرخوشی اِما از نتیجهٔ عملش است تا خود
عمل. امّا نقش چلچراغ چیست؟
چلچراغ به اِما
وسیلهای خشونتبار برای پایانی خشونتبار میدهد.[iii]
به فیلم و به بازیگر وسیلهای میدهد تا رضایت اِما در روند تخریب را به همان
خوبیِ حاصلِ آن به تصویر بکشد. ما نمیدانیم که او تا چه حد بیمقدمه تصمیم به
انجام این عمل گرفته. (برخلاف اعدام، این چیزی نیست که او پیشاپیش از آن حمایت
کرده باشد.) شاید از همان نخستین تیر و تختهای که ویونا برپا کرده، این واقعه را
در سر پخته باشد. آتش مؤثرترین عامل برای
انهدام یک سازهٔ عمدتاً چوبی است. آتشافروزی نقشی به اِما در نابود کردن دشمنش میدهد
که فقط از آن خودش است. درحالیکه اعدام کردن ذاتاً عملی جمعی است. اما اگر همهٔ
خواستهْ همان آتش است، راههای زیادی برایش هست. یک جعبه کبریت هم کفایت میکند.
اگر قرار است این اتفاق با چلچراغ بیافتد، تأثیر مطلوب ــ چنانکه دیدهایم ــ با
آزاد کردن ریسمان نگهدارنده هم حاصل میشود. اما این محتاج زحمت است؛ در این صورت
عمل بیشتر زورمندانه است تا بازیگوشانه. پایین انداختنش با شلیک، عمل را سرشار از
قدرتی مردانه میسازد، که در وسترن، مخصوصاً به تفنگ و تیراندازی الصاق شده است.
اِما و چلچراغ: آتش زدن سالن |
نحوهای که چلچراغ مورد حمله قرار میگیرد این حس را
تقویت میکند که رشتهٔ پیوندِ نفرت میان ویونا و اِما به هر یک از آنها بصیرت
غریبی نسبت به روح دیگری میدهد، و این اساسیترین نکته است. (البته عکس آن هم ممکن است ــ که بصیرتشان محرّک نفرتشان
باشد.) از پی سالها همزیستی دلپذیر با جانی گیتار دیگر متقاعد شدهام که نزدیکی
ناگفته و ناشناختهٔ قهرمان و ضدقهرمان منبع اصلی قدرت دراماتیکی است که به حدّ
غایی احساسات امکان بقا میدهد و آن را با بازی مداوم فیلم با پوچی هماهنگ میسازد.
اِما چیزی ندیده یا نشنیده که حاکی از این باشد که چلچراغ برای ویونا متضمن چه
اهمیت و معنایی است. اما فارغ از این، میداند (و محتاج این هم نیست که دربارهش
فکر کند) که پایین آوردن این مایملک به معنای نابود کردن چیزی است که برای خودِ
ویونا نشانی از دستاورد و امیدهای اوست. محتاج صرف فکر نبودن این مسئله در مورد ما
هم صادق است. در این بحران به انگیزههایی پی میبریم که در پس هر ژست و عمل نهفته
است، چون آن معانیای را درمییابیم که در یک جزء منفرد از دکور سرمایهگذاری شدهاند.
Source:
The Cine-Files 4 (Spring 2013)
[ii]
به این دلیل خیلی اوقات در معرض دید است که فیلمنامهٔ فیلیپ یُردان بخش زیادی از
درام را در محوطهٔ عمومی سالن قرار داده است. بخش نخست فیلم استادانه ساخته شده تا
سی دقیقه ماجرای مداوم را در این مکان به دست دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر