۱۳۹۱ آبان ۱۵, دوشنبه

بایگانی: متروکه

Muriel, or The Time of Return
by Alain Resnais


دارم عکس‌هایی را که از برخی ساختمان‌ها‌ی مرکز شهر تهران (به‌عنوان نمونه‌هایی حالا-رو-به-زوال از تجربه‌ی مدرنیته‌ی ایرانی در دهه‌های چهل و پنجاه) در شماره‌ی یکم فیلمخانه منتشر شده نگاه می‌کنم. بر تابلوی سردر یکی از مغازه‌ها با کرکره‌های پایین‌کشیده‌اش نوشته شده «بایگانی مدرن». چندان مشخص نیست این بایگانی مدرن مغازه‌ای متروک است یا فقط در زمان گرفته شدن عکس تعطیل بوده و کرکره‌اش کشیده. این هم که مغازه‌ی چیست و احتمالاً آنجا چه فروخته می‌شده یا می‌شود مشخص نیست. بالاخره یک چیز مشخص است: تعطیل است! 


کرکره‌های کشیده همیشه نشان تعطیلی، نشان نبودن، نشان متروکیِ موقت یا دائم است. و این متروکه‌ی موقت یا دائم یک بایگانی مدرن است. بایگانی هم که باز یکجور متروکه است؛ و متروکه‌های در جوار نامتروک‌ها ردّهای به جا مانده از پیشرفت فاوستیِ مدرن‌اند که برای نوسازی، باید مدام ویران کند [ر.ک. «تجربه‌ی مدرنیته»، مارشال برمن]. هر روند نوسازی ناچار متروکه هم به جا می‌گذارد. متروکه ردّ همین نوسازی است. سعی بر این است که متروکه‌ها را پسِ پشت زرق-و-برق نوسازی پنهان کنند، اما اگر کسی اهل پرسه زدن و خوب دیدن باشد حتماً در جوار هر نوساخته‌ای، متروکه را می‌یابد. برای یافتن این ردها، این متروکه‌ها باید هنرِ گم شدن ــِ بنیامینی ــ در شهر را بلد بود [ر.ک. «خیابان یکطرفه»، بنیامین]. باید از خیابان‌های اصلی و نماهای پر زرق-و-برق گذشت و کمی هم در پس‌کوچه‌ها قدم زد. باید کمی نگاه را از برج‌ها گرفت و به ساختمان‌های متواضع یک‌طبقه و دو طبقه انداخت. نوسازی در وهله‌ی نخست بی‌خاطره است، خاطره‌ای ندارد که بگوید. اما متروکه نمایانگر غیاب است، و این غیابْ فراخواننده‌ی آنچه که پیش‌تر حاضر بوده. متروکهْ بایگانی خاطره‌هایی از یک دوران پیشین است، از دوران متروک‌نبودن، بایگانیِ خاطره‌هایی که معلوم نیست هر چند وقت گذار کسی به آنها بیفتد و بخواهد مرورشان کند. مثل فیلمخانه که بایگانی فیلم‌هایی است که خیلی‌شان متروک افتاده‌اند؛ این فیلم‌ها بایگانی خاطرات‌اند، بعضی از این فیلم‌ها می‌توانند چهره‌هایی حالا محو شده از شهر را در خود ثبت کرده باشند، در فیلم همان خیابانی که بیننده‌ی امروزینش از آن عبور می‌کند هست اما خیابان فیلم شکل خیابان امروز نیست. بیننده اگر اهل پرسه باشد می‌تواند رد ساختمان‌های قدیم را در خیابان جدید بگیرد. پُستر فیلم‌های گذشته روی دیوار فیلمخانه هرکدام طرحی از یک دوره‌اند، گاهی یادآور شکل آرایش و پوشش در آن دوره. بایگانی در دوران مدرن شکل‌های خیلی متنوع و عجیب-و-غریبی پیدا کرده. فیلم‌ها و مکان‌ها، عکس‌ها و پُسترها، شده‌اند بایگانی‌های جمعیِ خاطره‌های شخصی. برگردیم به متروکه؛ از نسبت متروک‌ماندن و بایگانی ساده نباید گذشت. مکان هر روزه و فیلمِ ‌دمِ‌دست، روزمره‌اند و مصرف می‌شوند؛ متروکه است که ذرّه‌های پراکنده‌ی خاطره‌ها را در خود محبوس کرده و در مواجههْ ناگهان این ذرات را دوباره در فضا پخش می‌کند. متروکه است که همزمان با یادآوری، فقدان را هم پیشِ چشمت می‌آورد؛ توی قدح اندیشه‌ی دامبلدور هم که باشی، باز معلوم است که خاطره خاطره است و امروز نیست. شاید بعضی‌ها دوست داشته باشند پشت آن کرکره‌های کشیده، در تاریکنای فیلمخانه، در لذت گذشته غرق شوند، ولی متروکه جای خانه کردن نیست؛ متروکه‌ها را در پس سیمای یکسان‌سازِ نوسازی شهری باید شناخت، در راهروهای تو-در-توی بایگانی‌ها باید گشت و گشت، ، ولی دوباره باید برگشت زیر نور آفتاب که چشم را می‌زند؛ همیشه آن طرف خیابان خبری هست، شاید تک-و-توک آمدگانی از نسلِ بی‌سنِ فردا به ‌انتظار تصویری باشند که از کیفیت هر-روز-گم-شونده‌ی شهرشان ثبت شده.

این متن در شماره‌ی دوم فصلنامه‌ی فیلمخانه منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر